بخشی از مصاحبهی گاردین با اسلاوی ژیژک
بزرگترین ترس شما در زندگی چیست؟
اینکه بعد مرگم بیدار شوم، به همین دلیل است که می خواهم پس از مرگم، سریع جسدم را بسوزانند.
کدام خصلت تان خودتان را آزار می دهد؟
بی تفاوتی نسبت به دیگران.
و چه خصلتی در دیگران می بینید که برایتان رقت بار است؟
تمایل و تعاریف حال به هم زنشان برای کمک به من، وقتی نه به کمک نیاز دارم و نه می خواهم کسی کمکم کند.
چه چیزی تو را غمگین می کند؟
دیدن مردم احمقی که بیهوده خوشحالند.
بوی مورد علاقه تو چیست؟
طبیعتی که پوسیده می شود. مانند بوی درختان پوسیده.
حقیرترین اشخاصی که می شناسی چه کسانی هستند؟
پزشک هایی که به شکنجه گران کمک می کنند.
بدترین شغلی که تا به حال داشتی چه بوده است؟
تدیریس. از دانشجوها متنفرم. آن ها (مثل اکثر آدم ها) احمق و خسته کننده اند.
چه چیزی در قیافه تان هست که بیش از همه از آن بدتان می آید؟
این که چهره مرا همان جوری نشان می دهد که هستم.
اگر می توانستید گذشته را تغییر دهید، دوست داشتید چه تغییری می کرد؟
تولدم. من با سوفوکل موافقم که می گوید: بزرگترین خوش شانسی متولد نشدن است.
نسبت به عشق چه احساسی دارید؟
مثل یک بدبختی عظیم، انگلی غول پیکر، یک وضعیت اضطراری و ابدی که همه لذت های کوچک را خراب می کند.
به خاطر چه چیزی به پدر و مادرتان مدیون هستید؟
هیچ چیز. امیدوارم این طور باشد. حتی یک لحظه هم برای مرگشان سوگواری نکرده ام.
بزرگترین درسی که زندگی به تو داده چیست؟
زندگی احمقانه است. مجموعه ای از چیزهای بی معنی که هیچ درسی به تو نمی دهد.