
پیرمرد و دریا | ارنست همینگوی | مترجم: نجف دریابندری | انتشارات خوارزمی
متاسفانه این کالا در حال حاضر موجود نیست. میتوانید از طریق لیست بالای صفحه، از محصولات مشابه این کالا دیدن نمایید.
مشاهده محصولات مرتبطمعرفی رمان پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی
پیرمرد و دریا یک داستان کلاسیک از ارنست همینگوی است؛ مصاف سانتیاگو پیر مردی شکست خورده در زندگی، که به دل دریا میزند تا آزمون خودخواستهی بزرگی را از سر بگذراند
سانتیاگوی رمان پیرمرد و دریا به دوردستها میرود تا بزرگترین ماهی را شکار کند، صیدی که تا کنون هیچکس نتوانسته شکار کند ولی پایان این راه چه خواهد شد؟
از ویژگیهای شاخص این داستان نثر ساده و روان آن است، نویسنده در این داستان از پیچیدهگویی پرهیز کرده است و تنها روایتگر نبرد نفسگیر پیرمرد و نیزه ماهی غول پیکری است که قرار است بزرگترین پیروزی پیرمرد باشد، در واقع این جدال همیشگی انسان و طبیعت است
این اثر یکی از عوامل مهم کسب نوبل ادبیات توسط ارنست همینگوی است
بخشی از مقدمه نجف دریابندری بر کتاب پیرمرد و دریا انتشارات خوارزمی
٬٬ در ادبیات غربی، از اودیسه گرفته تا موبی دیک، دریا جایی است که واقعیتهای ژرفی را درباره انسان و جهان در بر دارد؛ هیولایی است (به معنای فلسفی کلمه) که اشکال گوناگون هستی از آن بیرون میآید؛ انسان سرنوشت و هویت خود را در میان امواج این هیولا (این سایهٔ بی شکل و بیکران) جستجو میکند. سانتیاگو در آغاز داستان اشاره میکند که بعد از هشتاد و چهار روز تلاش بیهوده میخواهد راه دریا را در پیش بگیرد و به «جای دور» برود - جایی که هیچ ماهیگیری نرفته است. در این «جای دور» چیزی صید میکند، یا شاید چیزی او را صید میکند؛ هر چه هست سانتیاگو او را نمیبیند و نمیشناسد؛ صید در ژرفای آب پیش میرود و ماهیگیر را با خود به جاهای دورتر و دورتر میبرد، تا جایی که از حد میگذرند. در این جای دور، آنسوی «حد، » معمایی که سانتیاگو را به دنبال خود میکشد از دل آب بیرون میآید ،،
بخشهایی از کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی ترجمه نجف دریابندری
٬٬ با خود گفت: با زندگی باید ساخت، چارهای جز این نیست، ای کاش کمی نمک داشتم. نمیدانم باقیمانده گباب در آفتاب میگندد یا میخشکد؛ پس بهتر است همهاش را بخورم، هرچند گرسنه نیستم. ،،
معرفی نویسنده
ارنست همینگوی (متولد ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹، درگذشته ۲ ژوئیه ۱۹۶۱)، نویسنده تأثیرگذار آمریکایی، و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۴ است، که یکی از پیشگامان سبک ادبیِ "وقایعنگاری ادبی" به شمار میرود، سبکی که با قدرتی بینظیر، مرزهای واقعیت و داستان را در هم میآمیزد. توانایی شگرف همینگوی در خلق شخصیتهای داستانی چنان بود که او را به عنوان "پدر ادبیات مدرن" میشناسند
این شیوه نگارش، با آمیختن واقعیت و داستان، تأثیری عمیق بر ادبیات گذاشت. چیرهدستی همینگوی در پرداخت شخصیتهای داستانی، به حدی بود که او را "پدر ادبیات مدرن" خواندهاند.
او پس از اتمام دوره دبیرستان، در سال ۱۹۱۷، مدتی به حرفه خبرنگاری در نشریه استار کانزاسسیتی پرداخت.
با شعلهور شدن آتش جنگ جهانی اول، با اشتیاق برای خدمت در ارتش داوطلب شد، اما به دلیل ضعف بینایی، از این امر بازماند. در عوض، به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ، در نزدیکی خطوط مقدم ایتالیا مشغول خدمت گردید. در تاریخ ۸ ژوئیه ۱۹۱۸، مجروح شد و ماهها در بیمارستان تحت مداوا قرار گرفت.
در بازگشت به سرزمین مادری اوک پارک، از او مانند یک قهرمان ملی استقبال شد. ارنست همینگوی و همسرش، هدلی، همچنان با استفاده از ارثیه خانوادگی امرار معاش میکردند و در همین برهه زمانی، بین سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ بود که او به عنوان یک نویسنده، به شهرتی چشمگیر دست یافت.
"پیرمرد و دریا"، یکی از آثار بیهمتای همینگوی است که جایزه نوبل را برای او به ارمغان آورد. با خلق شخصیت سانتیاگو، قهرمان این داستان، همینگوی به سطحی تازه از ادراک میرسد.
در آثار پیشین، او از شکنندگی و آسیبپذیری مردان پرصلابت سخن میگفت، اما این بار، از مقاومت و پایداری یک پیرمرد ناتوان میگوید. در آثار قبلی، شخصیت اصلی، روشنفکری حساس بود که از جنگ فرار میکرد، ولی اینک، قهرمانش، ماهیگیری است ساده که هر روز به جدال با طبیعت میرود. در گذشته، قهرمان او سعی داشت از تفکر دوری کند و احساساتش را پنهان سازد، اما سانتیاگو، پیوسته در حال اندیشیدن است و حتی با دریا، پرندگان و ماهیها به گفتگو میپردازد. به این ترتیب، تقریباً تمامی مختصات قهرمانِ آثار همینگوی، در این اثر، دستخوش تغییر و دگرگونی میشود. این تحول، نشاندهنده پختگی و بینش نوین نویسنده است
در یکشنبه، دوم ژوئیه ۱۹۶۱، ارنست همینگوی با شلیک گلولهای از یکی از تفنگهای محبوبش، یک دولول ساچمهزنی باساندکو، به زندگی پر فراز و نشیب خود خاتمه داد. خانوادهاش در ابتدا مدعی شدند که مرگ او تصادفی بوده و در حین تمیز کردن اسلحه، تیری از آن شلیک شده است. اما پس از گذشت پنج سال، همسرش، ماری ولش، خودکشی همینگوی را آشکار ساخت.
- برنده جایزه پولیتزر داستان سال ۱۹۵۳
-
برنده ی جایزه ی بانکارلا سال ۱۹۵۳